جدول جو
جدول جو

معنی علی اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

علی اصفهانی
(عَ یِ اِ فَ)
ابن داوودبن سلیمان اصفهانی، ملقّب به صائن الدین. متوفی بسال 836 هجری قمری در هرات. او راست: 1- الاعجاز فی الاحاجی و الالغاز. 2- رساله فی شق القمر. 3- شرح تائیۀ ابن فارض. 4- شرح فصوص الحکم ابن عربی. 5- قواعد التوحید. 6- مرآهالناظرین فی شرح منازل السائرین. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 121. ایضاح المکنون ج 2 ص 462)
ابن حمزۀ اصفهانی. وی دیوان بحتری را گرد کرده است. و نیز دیوان ابوتمام حبیب طائی رابر انواع مرتب کرده است. (از الفهرست ابن الندیم)
ابن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمان بن مروان بن عبدالله بن مروان بن محمد (آخرین خلیفۀ اموی) اصفهانی. صاحب کتاب اغانی، مکنّی به ابوالفرج. رجوع به ابوالفرج (علی بن...) و علی (ابن حسین...) و اصفهانی شود
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و به علی (ابن حسین...) شود
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن سهل اصفهانی، مکنّی به ابوالحسن. از مشایخ صوفیه و معاصر جنید. رجوع به ابوالحسن (علی بن سهل...) و اصفهانی شود
ابن محمدطاهر بن عبدالحمید بن موسی بن علی بن معتوق عاملی نباطی اصفهانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عاملی شود
ابن منصور بن عبیدالله خطیبی اصفهانی بغدادی، مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی. رجوع به علی خطیبی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِاِ فَ)
باباشاه. وی یکی از معروفترین و زبردست ترین استادان خط نستعلیق نیمۀ دوم قرن دهم هجری بود. از زمان سلطنت شاه طهماسب تا دورۀ شاه عباس اول صفوی در عراق و خراسان در کتابت نستعلیق استاد مسلم شناخته شده است. گویند هشت سال در خدمت میرعلی هروی تعلیم خط گرفته است و اگر بیش زنده می ماند، از میرعلی و سلطان علی کم نمی ماند، و مسلم اینکه در کتابت از میرعلی هروی دست کم نداشته، و از سلطان علی مشهدی بیش بوده است، و میرمعز کاشانی مذکور که خود از استادان این خط است، خط باباشاه را از هیچ یک از اساتید این فن فروتر ندانسته است. بااینکه باباشاه در نزد هنرشناسان و بزرگان عصر منزلتی بسزا داشته، غالباً به انزوا می گذرانیده ولی سفرهایی به عراق و خراسان کرده و مدتی در بغداد اقامت گزیده، و همانجا درگذشته است. باباشاه گاهی شعر می گفته و حالی تخلص میکرده، و نظم رساله ای در تعلیم خط نیز به وی نسبت داده اند. وفاتش را میرزا حبیب سال 1012 هجری قمری و صاحب گلستان هنر 996 ضبط کرده اند. نمونۀ خط وی به شمارۀ 38 در کتاب نمونۀ خطوط خوش کتاب خانه سلطنتی از روی نسخۀ کتاب نصایح الملوک که موجود در آن کتابخانه است آمده است
لغت نامه دهخدا
(تَ یِ اِ فَ)
وی برای کسب کمالات به هندوستان سفر کرد و مدتی در خدمت ابراهیم قطب شاه درآمد و سپس به حج رفت و در این سفر درگذشت. از اوست:
لطف با غیر غایتی دارد
جور با ما نهایتی دارد
گوش بر حرف مدعی تا چند
هر که بینی حکایتی دارد.
(از قاموس الاعلام ترکی)
وی به هندوستان رفت و در خدمت جهانگیر شاه درآمد و مربی شاهزاده پرویز گردید. این بیت از اوست:
آن خون دل فشاند و این خون دل بخورد
فرق اینقدر بود ز لب زخم تا لبم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
هدایت گوید: وی از عوام الناس اصفهان و فروشندۀ کرباس بوده و گاهی شعر میگفته و از جمله اشعار اوست:
هر جا فتاد سایۀ سرو قدت بخاک
آنجا هزار قمری دل آشیان گرفت
آنچه در جان و دلم صبر و قرارش خوانند
برده از یک نظر آن شوخ که یارش خوانند.
(از مجمع الفصحاء ج 2 ص 346)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رضی اصفهانی. سامی گوید: آقا رضی از مردم اصفهان بود و برای گردش و سیاحت به هندوستان سفر کرد و در بازگشت به سال 1024 هجری قمری درگذشت. بیت زیر از اوست:
در فراق تو خیالی است تن بی جانم
که چو فانوس به تحریک نفس می گردد.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
صاحب صبح گلشن ابیات زیر را از او آورده است:
نه هرکه چهره برافروخت از غم آزاد است
که سرخ رویی گل از طپانچۀ باد است.
نخواهم زیست چندانی که بازآرد پیامش را
وصیت نامه ای بر بال مرغ نامه بربستم.
(از ص 178).
آذر نیز سه بیت زیر را از وی درج کرده است:
از خدا قرب خود آن روز که می خواست رقیب
کاش آزادی ما نیز تمنا می کرد.
بجان آید دلم از ناصبوری
نصیب جان دوری باد دوری.
شد زین دو سه روزه رنجش تو
از ما دل روزگار خالی.
(از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 181). رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکرۀ حسینی ص 134 و 133 و صبح گلشن ص 178 و ریحانه الادب ج 1 صص 24-25 و سرو آزاد ص 31 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
اصفهانی. محمدابراهیم مشهور به قصاب. متوفای 1226 هجری قمری از گویندگان اصفهان بود. بیت زیر از اوست:
تا کی بود به حسرت چشمم به راه ماهی
یارب مباد هرگز چشم کسی به راهی.
(از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ سخنوران).
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(شُ لَ یِ اِ فَ)
سید محمد طبیب متخلص و معروف به شعلۀ اصفهانی. از گویندگان قرن دوازدهم هجری بود و از حکمت طبیعی و الهی و علم طب بهرۀکامل داشت. بیشتر آثار او در سبک متقدمان و قصیده بود. چندی به طبابت مشغول بود و به سال 1225 هجری قمری درگذشت. از اشعار اوست:
چیست آن زیبارخ مه طلعت سیمین عذار
در سر از هر سو پریشان کرده زلف تابدار
گاه از مشک ختا ابروی او دارد خضاب
گاه از لعل مذاب انگشت او گیرد نگار.
(از مجمع الفصحاء ج 2 صص 261- 262) (از قاموس الاعلام ترکی) (از فرهنگ سخنوران).
و رجوع به همین منابع شود
لغت نامه دهخدا
(اِ بَ)
نجم الدین محمود بن جریر ضبی اصفهانی معتزلی. نزیل خوارزم و استادزمخشری بود و بسال 705 هجری قمری درگذشت. او راست: زادالراکب فی الادب. مناهج الطالبین و مسالک العارفین، در تصوف (بفارسی). (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 402)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنی به ابوالحسن. نحوی بود. او راست: 1- کشف المشکلات و ایضاح المعضلات فی علل القرآن. 2- المجمل. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 75 و معجم الادباء ج 13 ص 164 و انباء الرواه قفطی ج 28 ص 24 و بغیه الوعاه سیوطی ص 335 و کشف الظنون ص 263 و روضات الجنات خوانساری ص 485 و هدیه العارفین ج 1 ص 697
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ عَ)
ابن ملا عبدالله اصفهانی شوشتری. درگذشتۀ 105 هجری قمری او راست: حاشیه بر قواعد شهید و جز آن. (ذریعه ج 6 ص 173 و ج 3 ص 332 و ج 9 ص 243) (روضات الجنات ص 365) (نجوم السماء)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ)
ابوعلی حسن بن عبدالله اصفهانی. ببغداد رفت و از همان دانشمندان که ابوحنیفۀ دینوری علم فراگرفت، اخذ دانش کرد. از اوست: کتاب الرد علی الشعراء. کتاب المنطق. کتاب علل النحو. کتاب المختصر در نحو. کتاب الصفات. کتاب الهشاشه والبشاشه. کتاب التسمیه. کتاب شرح کتاب المعانی للباهلی. کتاب نقض علل النحو. (ابن الندیم). وی به لکذه یالغده نیز شهرت دارد. و رجوع به ابوعلی و حسن شود
لغت نامه دهخدا
ابن سهل اصفهانی، مکنّی به ابوالحسن (علی بن سهل...) و نیز به اصفهانی شود
لغت نامه دهخدا